برای دسترسی به آموزش ها و مطالب مرتبط با استاد محمد رضا شعبانعلی در حوزه ی مذاکره ، موفقیت ، روانشناسی و … لطفا روی محمدرضا شعبانعلی کلیک کنید .
.
همچنین با کلیک روی هرکدام از موارد زیر میتوانید به لیست اساتید و آموزش ها و مطالب مربوط به آن حوزه دست پیدا کنید :
آموزش موفقیت ، روانشناسی و قانون جذب
آموزش تجارت الکترونیک ( کسب و کارهای اینترنتی )
.
برای دستیابی به کلیه موارد و کلیه حوزه ها و اساتید و اطلاع رسانی ها ، میتوانید روی عبارت : همه ی اساتید موفقیت و کسب و کار کلیک کنید .
.
.
.
.
اینجا مطالبی درباره آقای محمدرضا شعبانعلی برای شما گردآوری کرده ایم
امیدوارم مطالعه ی آن برای شما مفید باشد
مطالب این سایت ، صرفا کپی از سایت ایشان یا دیگر سایت ها و کانال های تلگرام و دیگر سانه ها است و ما تایید یا تکذیبی بر آن نداریم .
قضاوت با شما …
1-
📚 جابر بن حیان و نیوتن، عمری در تلاش برای کیمیاگری بودند
هر دو شکست خوردند
اما حاصل تلاشهای یکی، تولد شیمی بود
و حاصل کار دیگری، رشد فیزیک.
آنچه ما نبوغ مینامیم،
عموماً نمایش بیرونی تلاشهای گستردهی شبانه روزی است
تلاشها ثبت نمیشوند و دستاوردها میمانند
و مردم آن را، به عنوان "نبوغی معجزه وار" در ذهن تاریخ ثبت میکنند.
محمدرضا شعبانعلی
.
” برای دسترسی به آموزش ها و مطالب تخصصی استاد محمدرضا شعبانعلی ، میتوانید روی کلمه ی محمد رضا شعبانعلی کلیک کنید . “
.
__________________________
2-
تمام بحثهای مثبت اندیشی و موفقیت و نقل قولهای انگیزشی و “محکم بایستید و عمیق نفس بکشید” و “به دیوار لبخند بزنید” و “کائنات را جذب کنید”، سالهای سال است که فضاهای اطراف ما – از رسانههای مکتوب تا شبکه های مجازی – را اشباع کرده است و اگر قرار بود با این قطار، به مقصدی برسیم، تا به امروز باید در مسیر فرهنگ و توسعه و موفقیت، گامهای بزرگتری را طی میکردیم.
اما ظاهراً این قطار، از جنس همان قطارهای شهر بازی است که هیجان و سر و صدای زیاد ایجاد میکند و در نهایت، ما را در همان نقطهی اول پیاده میکند!
محمدرضا شعبانعلی
3-
خاطره ای از محمدرضا شعبانعلی:
دوست روانشناسی داشتم که به دیگران مشاوره میداد.
یه بار ازش پرسیدم که سختی اصلی کار شما در چیه؟
گفت: محمدرضا. بعد از یه مدت، متوجه میشی که تنوع مشکلات مراجعه کنندگان تو چندان هم زیاد نیست.
در حدی که گاهی حتی بعد از چند دقیقه ی اول، میتونی تا آخر حرفشون رو حدس بزنی.
💡اما مشکل اینجاست که هر کدوم فکر میکنن این جنس مشکلی که دارند، فقط مختص خودشونه و هیچکس در دنیا دیگه این جنس مشکل رو نداره.
و تو اگر چه میدونی که اشتباه میکنن باید اشتباهشون رو به رسمیت بشناسی و نشون بدی که حرفشون رو قبول داری.
چون آدم اگر فکر کنه یکی مثل همه آدمهاست، اگر خودش رو متمایز با دیگران ندونه، اگر فکر نکنه که بالاتر از خیلی های دیگه است، به احتمال زیاد انگیزه ی زنده موندنش رو هم از دست میده!
به شوخی میگفت: این مگسی که پرواز میکنه، خودش رو مهمتر از تو میدونه و من و تو رو دو تا مگس بزرگ بدبخت که بال نداریم و خودمون رو روی زمین کشون کشون جابجا میکنیم.
اگه ما رو بالاتر از خودش میدونست, خودکشی میکرد. 😉
4-
💥 پرندهایم یا خزنده؟
پرندگان با خزندگان فرق دارند.
نه به خاطر اینکه آنها بال دارند و اینها ندارند؛
نه به خاطر اینکه آنها دو پا بیشتر ندارند و اینها پاهای بیشتر دارند؛
نه به خاطر اینکه آنها دنیا را از نقطه ی بالاتری میبینند؛
خزندگان هم می توانند بر بالای قله های بلند بایستند و دنیا را از بلندترین ارتفاع نظاره کنند.
پرندگان با خزندگان فرق دارند،
چون میتوانند معلق بودن را تحمل کنند؛
چون میتوانند بدون اینکه نقطه ی مشخصی برای فرود دیده باشند، از نقطه فعلی پرواز کنند.
💡 خزنده تا جای پای جدیدی برای خود نبیند، از نقطه ی قبلی خود تکان نمیخورد.
ولی پرنده بیآنکه مقصدی برای نشستن بداند، آرام و با اطمینان، پرواز میکند.
خزنده پا بر زمین دارد و در سر رویای آسمان
پرنده پر در هوا دارد و در سر خاطره هایی از زمین.
انسان، پر پرواز را خیلی زود ساخت؛ اما برای تکامل مغز پرواز، باید قرنهای بیشتری در انتظار بنشیند.
محمدرضا شعبانعلی
محمدرضا شعبانعلی اینستاگرام
5-
دنیل کانمن، توضیح میدهد که در کلاسهایم سکه می اندازم و شیر یا خط میکنم.
به دانشجویانم میگویم که اگر شیر آمد صد دلار از شما میگیرم.
اگر خط آمد چقدر به شما بدهم؟
از لحاظ ریاضی، پیشنهاد پرداخت صد دلار در ازای شیر و دریافت صد دلار در ازای خط، اگر چه سودی ندارد اما زیانی هم ندارد.
اما دانشجویان معمولا وقتی حاضرند روی شیر، صد دلار شرط ببندند که روی خط، وعده ی دویست دلار به آنها داده شود.
کانمن توضیح میدهد که: نکته دردناک زندگی این است که به ندرت فرصت هایی دست میدهد که فرصتهای آن دو برابر تهدیدهایش باشند.
انتخاب های زندگی عموما صد در برابر صد هستند. یا صد در برابر صد و بیست. و شااااید صد در برابر صد و پنجاه.
اما چه باید کرد که انسانهای زیادی در انتظار فرصتی دویست امتیازی، سکه صد امتیازی خود را به گور میبرند.
ما با سکه هایمان چه میکنیم؟ آنها را برای کدام فرصتها نگاه داشته ایم؟ سکه ی وقت، سکه ی رابطه، سکه ثروت، سکه ی تنهایی، سکه زیستن در شهری که دوستش داریم، سکه ی امنیت، سکه لبخند مردم، سکه ی مقام، سکه ی میز، سکه ی شهرت...
دنیا سکه هایش را به ما میدهد و منتظر میماند که ما آنها را در جای درستی هزینه کنیم. ما چه میکنیم؟
محمدرضا شعبانعلی اینستاگرام
محمدرضا شعبانعلی+طلاق
محمدرضا شعبانعلی
6-
💥 متنی تامل برانگیز از محمدرضا شعبانعلی درباره مسائل روز
پیش از این هم همواره گفتهام که ما در این نقطه از جغرافیا گرفتار نفرین منابع یا شومیمنابع هستیم و بر این باورم که آنکس که نخستبار تعبیر نعمتهای خدادادی را برای منابع سرزمین ما به کار برده، فردی بیبهره از علم بوده که نه خدا را میشناخت و نه تفاوت نعمت و نقمت را میفهمید و نه درس اقتصاد خوانده بود.
محمدرضا شعبانعلی اینستاگرام
تلخ است اما باید بپذیریم که موقعیت جغرافیایی ما در طول تاریخ (در مسیر جادهی ابریشم و در کنار آب) و منابع زیرزمینی ما در بستر جغرافیا، ما را عقیم و سترون کرده است. اگر تعصب تاریخی را کنار بگذاریم، نقش این منابع را در شیوه و سبکزندگی گذشتگان خود (حتی در هزاران سال قبل) هم میتوانیم ببینیم و ردیابی کنیم.
از مقیاس هزاره که بگذریم، سقوط ارزش پول ملی کشور در برابر ارزهای خارجی هم روندی پیوسته و البته با نرخ متغیر بوده که طی دهههای گذشته همواره وجود داشته و اگر وابستگی به نفت و منابع زیرزمینی را کاهش ندهیم، طی دهههای آینده هم (مستقل از اینکه ساختار حاکمیتی چه باشد و چگونه باشد) تجربه خواهیم کرد.
محمدرضا شعبانعلی+طلاق
علت هم مشخص است: عصر دامداری و شکار و کشاورزی گذشته و عصر علم و دانش و تولیدات فکری رسیده است. پس سهم آنها که منابع زیر خاک خود را در میآرند و میفروشند در کل اقتصاد جهان (که بخش مهمی از آن را محصولات فکری تشکیل میدهد) کاهش خواهد یافت.
کاهش ارزش پول ملی، یکی از خروجیهای کاهش قدرت تنفروشان در برابر فکرفروشان در اقتصاد جهان است. البته اگر بپذیریم که خاک و منابع زیرزمینی هم بخشی از پیکر زندهی جامعهی ما هستند. محمدرضا شعبانعلی+طلاق
7-
کاهش ارزش پول ملی، یکی از خروجیهای کاهش قدرت تنفروشان در برابر فکرفروشان در اقتصاد جهان است.
هموطنانی که امروز از نرخ دلار بغض کردهاند، به سلامتی یکدیگر در مهمانیهای شبانه مینوشیدند، همین چند ماه قبل هم مشغول عیاشیهای اینستاگرامی بودند و الان تازه دردشان گرفته است.
بسیاری از ما در سال ۹۶ از انتخاب آقای روحانی به عنوان سرپرست دولت حمایت کردیم و من هنوز هم معتقدم که آن انتخاب، انتخاب درستی بوده است.... اما روزگار، دیگر شده است و انتخاب، دیگر.
از کسی که روزی خواهد آمد شعر نمیگویم و سادهاندیشانه فکر نمیکنم که اگر دستهایم را در باغچه بکارم، سبز خواهد شد. در انتظار قهرمانی چون آرش هم نیستم که جان خود در تیر کند و مرز ایران و توران را پیبریزد.
مدیر در هر وضعیتی دو سوال میپرسد. محمدرضا شعبانعلی+طلاق
نخست میگوید چه چیزهایی در اختیار من است و چه چیزهایی از حوزهی اختیارم خارج است؟
محمدرضا شعبانعلی+طلاق
سپس میپرسد: در حوزهی اختیار خود، چه گزینههایی دارم؟
اگر بگویند میخواهیم سرت را هم ببُریم، میپرسم: ببخشید. گزینههای مختلفی هم برای سر بُریدن هست؟ و اگر گزینهای باشد، سعی میکنم لذت آخرین انتخاب را هم از خود دریغ نکنم؛ ولو در حد انتخاب موقعیت چاقو بر گردن باشد.
محمدرضا شعبانعلی اینستاگرام
مدیر، زندگی را بازی تصمیمگیری میداند و هرگز در اعتراض به گزینههای دوستنداشتنی، بازی انتخاب را ترک نمیکند.
من در طول زندگیام از هیچ دولتی حمایت نمیکنم، اما از حق انتخاب خودم استفاده میکنم و از انتخابم دفاع میکنم.
انتخاب را باید بر اساس اطلاعات موجود در لحظهی انتخاب ارزیابی کرد و اطلاعاتی که بعداً میآید ارزشی ندارد.
کسی که من نگران انتخاب شدنش بودم، اخیراً گفته که میل دارد بانک بدون بهره داشته باشد. حرفی که اگر سر کلاس اقتصاد بزنید، به زنگ تفریح نرسیده شما را اخراج میکنند.
محمدرضا شعبانعلی+طلاق
و ....
محمدرضا شعبانعلی اینستاگرام
این دلنوشتهی محمدرضا شعبانعلی را در سایتش از دست ندهید:
http://ffo.ir/mShabanali1
یک دنیا معنی در یک مطلب. از دست ندهید!
عادل طالبی و محمدرضا شعبانعلی کانال کار و کسب
11 مرداد 97
8-
پدر خدابیامرز من قهوه خانه داشت. همیشه شبها که خسته میشد و ساعت کار تمام میشد و میخواست قهوه خانه را ببندد، میگفت: به اندازهی یک مشتری دیگر صبر میکنم و بعد میبندم.
او حریص نبود. ثروتمند هم نبود. پولش را هم راحت برای دیگران خرج میکرد. اما میگفت: تمام زندگی در آن یک قدم آخری است که بعد از خسته شدن بر میداری.
من هم به سبک او، وقتی که خسته میشوم و آماده میشوم که همه چیز را برای امروز تمام کنم، به یاد پدرم، یک گام دیگر برمیدارم. یک پاراگراف بیشتر مینویسم و این روزها که مرور میکنم، میبینم پدرم راست میگفت زندگی در همین یک قدم آخر است.
#زندگی_در_همین_یک_قدم_آخر_است
#محمدرضا_شعبانعلی
9-
«ما در معنا دادن به زندگی دیگران است که به زندگی خود
نیز معنا میدهیم».
دکتر علیرضا شیری، سال گذشته، در همایش تحول فردی
مطلب کوتاهی بیان کرد
«ما در معنا دادن به زندگی دیگران است که به زندگی خود
نیز معنا میدهیم».
او گفت در برخورد با کسی که در
خیابان تراکت یک رستوران را پخش میکند، میتوانی
بیتوجه عبور کنی. میتوانی تراکت را بگیری و کمی
دورتر – جایی که او نمیبیند – درون سطل زباله بیندازی.
اما میتوانی کار بهتری بکنی.
میتوانی هنگامی که تراکت را از او میگیری، بپرسی: «
بهترین غذای این رستوران کدام است؟».
شاید پاسخ را نداند. اما احتمالاً تحقیق خواهد کرد و فردا به دیگر رهگذران، همزمان با ارایهی تراکت، خواهد گفت: «اگر به رستوران رفتید، شیشلیک را سفارش دهید. خوشمزهتر از باقی غذاهاست».
آن پسر، دیگر یک روبوت مکانیکی پخش کاغذ نیست. او یک مشاور تغدیه است! یک جمله بیشتر نگفتهاید اما حال خود و حال او را بهتر کردهاید و به زندگی او و خودتان،معنا دادهاید.
چند سال با دکتر شیری دوست بودم و دوست ماندم تا این
جمله را بشنوم. شاید سالها باید منتظر بمانم تا جملهی
دیگری در این حد تاثیرگذار – بر روی خودم – از او
بشنوم. اما همان یک جمله، برای یک عمر دوستی و صدها
ساعت و روزی که با او سپری کردهام کافی است. من
اکنون به او بدهکارم…
#محمدرضا_شعبانعلی
❌➕
10-
محمدرضا شعبانعلی اینستاگرام
⭕️➕ در وین، پیرمردی از من پرسید: بزرگترین رویای تو چیست؟ گفتم: «معلمی و نویسندگی». اما به دلیل شرایط اقتصادی کشورم، شغل بازرگانی را برگزیده ام. پرسید: رویاهایت را چند فروختی؟ گفتم: مگر رویا فروختنی است؟ گفت: تو رویاهایت را به سازمانی که تو را استخدام کرده فروخته ای. اگر ماهی ٣٠٠ دلار حقوق بگیری، طی ٣٠ سال حدود ١١٠ هزار دلار. تو بزرگترین رویای زندگیت را ١١٠ هزار دلار فروختی. و من شرمسار از خودم، ساعت ها به آن حرف می اندیشیدم. خاطره ای از محمدرضا شعبانعلی
11-
مهاتما گاندی، در سال 1925 هفت مورد را به عنوان هفت گناه اجتماعی در روزنامهی هند جوان منتشر کرد و گفت این قسمتی از نامه به یک دوست است.
او سالها بعد در سال 1947 همچنان بر باور خودش بود و آن فهرست را روی کاغذ برای نوهاش نوشت.
او به نوه اش توضیح داد که ریشهی خشونت در جوامع یکی از این هفت مورد است و حدود سه ماه بعد، خود توسط یک هندوی افراطی ترور شد:
سیاست بدون وفاداری به اصول
ثروت اندوزی بدون کار کردن
لذت و خوشی بدون داشتن وجدان
دانش بدون داشتن شخصیت و منش
تجارت و کسب و کار بدون اخلاق
علم بدون انسانیت
عبادت بدون فداکاری برای دیگران
- ممنون از محمد رضا شعبانعلی بخاطر این مطلب ارزشمند
🎯 کانال مدیران ایران ، با مطالبی روز و کاربردی برای مدیران
محمدرضا شعبانعلی+طلاق
12-
💢زبان بدن طرف مقابل، حاوی چه پیامها و اطلاعاتی است؟
کارول گومن در یکی از مقالات خود در فوربس میگوید:
به محض اینکه در یک جمع میشنوند که من در حوزه زبان بدن کار میکنم، همه جوری خودشان را جمع میکنند که انگار از نگاه کردن به دست و پاها و حالات و حرکات آنها، میتوانم تمام حال و هوای درونی آنها را بفهمم و کشف کنم! این بود که فکر کردم شاید بهتر باشد که علاوه بر این توهم و تصور نادرست در مورد زبان و حرکات بدن، سایر تصورات نادرستی را که هم در این حوزه وجود دارد فهرست کنم!
کسانی که در حوزه زبان بدن فعالیت جدی داشتهاند، دیر یا زود به نتیجه میرسند که باید وقت قابل توجهی را به ابهام زدایی در این زمینه صرف کنند.
چون بدون توجه به ابهامات موجود در این حوزه، ترکیب خطرناکی از خیالها و واقعیات، در ذهن ما جا میگیرد که برآیند آنها، حتی میتواند از ندانستن زبان بدن و علائم ارتباط غیرکلامی خطرناکتر باشد. "محمد رضا شعبانعلی "
#زبان_بدن
13-
📚 بجای یادبود, یادهست بگیریم!
"تا بزرگان این سرزمین زنده اند, یادشان را گرامی بداریم"
"قبلاً به بهانهی حبیب، در مورد احترام به مردگان که در فرهنگ ما بسیار رایجتر از احترام به زندگان است نوشته بودم.
در مورد بزرگانمان از جمله کیارستمی، پیشنهاد کرده بودم که لااقل تا زندهاند، حتی اگر شده کتاب کوچکی از آنها یا یکی از محصولات فرهنگی آنها را بخریم. نه برای آنها که آنها بینیاز از ما هستند. برای خودمان تا در زمان از دست دادنشان، کمتر رنج بکشیم و اگر افسوس میخوریم، به خاطر از دست دادنشان باشد و نه بیتوجهیهایمان.
از لغت یادبود بدم میآید. به یادمان میافتد که کسی بود.
ای کاش فرهنگستان یا هر جای دیگری، با زور یا قانون یا بخش نامه یا توصیه، به جای واژهی منحوس و مانوس یادبود واژهی نیک و نامانوس یادهست را پیشنهاد میکرد.
محمدرضا شعبانعلی اینستاگرام
تا یادمان باشد که کسی هنوز “هست”.
امروز که از نعمت داشتن محمدرضا شجریان برخورداریم، هوشنگ ابتهاج هنوز در میانمان نفس میکشد، هوشنگ مرادی کرمانی و بهرام بیضایی کنارمان هستند. شفیعی کدکنی با همهی گنجینهای که در دل دارد، نفسش از این شهر نگرفته و در حصار تن را نشکسته، بنشینیم و به اینکه هستند فکر کنیم.
لحظهای فکر کنیم که اگر در میانمان نباشند، میخواهیم چه مدایحی برایشان بگوییم و چه ستایشهایی را روانهشان کنیم.
همان حرف ها را، همان توصیفها را، همان مدحها را، همان سلفیها را، همان خاطرات را، همان مقالات را، امروز بنویسیم و منتشر کنیم.
نه برای #یادبود آنها, بلکه برای #یادهست آنها
محمدرضا شعبانعلی
محمدرضا شعبانعلی+طلاق
📚 داستان موفقیت کارآفرینان در ایستارتاپس 👇
14-
📚 جابر بن حیان و نیوتن، عمری در تلاش برای کیمیاگری بودند
هر دو شکست خوردند
اما حاصل تلاشهای یکی، تولد شیمی بود
و حاصل کار دیگری، رشد فیزیک.
آنچه ما نبوغ مینامیم،
عموماً نمایش بیرونی تلاشهای گستردهی شبانه روزی است
تلاشها ثبت نمیشوند و دستاوردها میمانند
و مردم آن را، به عنوان "نبوغی معجزه وار" در ذهن تاریخ ثبت میکنند.
محمدرضا شعبانعلی
محمدرضا شعبانعلی ازدواج
______________________________
📚 داستان موفقیت کارآفرینان در ایستارتاپس 👇
15-
📚 نحوه گذراندن ساعات استراحت, شاخص پیشرفت شخصی شماست
اگر میخواهی به تو بگویم که یک جوان در زندگی چقدر پیشرفت خواهد کرد
به من بگو عصر و غروبش را به چه می گذراند؟
اکثر مردم فکر میکنند که پیشرفت جوانان به این بستگی دارد که ساعات کار خود را چگونه میگذرانند؟
اما نحوه ی گذران ساعات بیکاری، شاخص بهتری است
ساعت استراحت، باید برای چیزی فراتر از بیکاری صرف شود
برای رشد کردن و آماده شدن برای پذیرش مسئولیت های بزرگتر،
جوانانی که منتظر می مانند تا مسئولیت بزرگتر به سراغشان بیاید
و سپس برای آن آماده شوند، در بهترین حالت، فقط شغل خود را حفظ میکنند
برتی چارلز فوربس محمدرضا شعبانعلی ازدواج
منبع: خبرنامه هفتگی محمدرضا شعبانعلی
16-
📚 نحوه گذراندن ساعات استراحت, شاخص پیشرفت شخصی شماست
اگر میخواهی به تو بگویم که یک جوان در زندگی چقدر پیشرفت خواهد کرد
به من بگو عصر و غروبش را به چه می گذراند؟
اکثر مردم فکر میکنند که پیشرفت جوانان به این بستگی دارد که ساعات کار خود را چگونه میگذرانند؟
اما نحوه ی گذران ساعات بیکاری، شاخص بهتری است
ساعت استراحت، باید برای چیزی فراتر از بیکاری صرف شود
برای رشد کردن و آماده شدن برای پذیرش مسئولیت های بزرگتر،
جوانانی که منتظر می مانند تا مسئولیت بزرگتر به سراغشان بیاید
و سپس برای آن آماده شوند، در بهترین حالت، فقط شغل خود را حفظ میکنند
برتی چارلز فوربس
منبع: خبرنامه هفتگی محمدرضا شعبانعلی
محمدرضا شعبانعلی ازدواج
______________________________
📚 داستان موفقیت کارآفرینان در ایستارتاپس 👇
17-
📚 یادداشتی زیبا از محمدرضا شعبانعلی درباره اهمیت مدل ذهنی👇
☑️ باختن یک رویداد است،
اما
📚 "بازنده بودن" یک مدل ذهنی است!
☑️ بخت خوش یک رویداد است، اما
📚 "خوشبختی" یک مدل ذهنی است!
☑️ تنها ماندن یک رویداد است
اما
📚 "تنهایی" یک مدل ذهنی است!
☑️ مجبور شدن یک رویداد است، اما
📚 "باور به جبر" یک مدل ذهنی است!
☑️ تغییر کردن یک رویداد است
اما
📚 "در جستجوی تغییر بودن" یک مدل ذهنی است!
☑️ زنده بودن یک رویداد است،
اما
📚 "زندگی کردن" یک مدل ذهنی است!
محمدرضا شعبانعلی ازدواج
💡حواسمان باشد که..
رویدادها را ما انتخاب نمیکنیم
ولی مدلهای ذهنیمان را خودمان میسازیم
برای آشنایی با ابعاد این الگوی فکری, توصیه میکنیم یک روز وقت بگذارید و مطالب کانال مدل ذهنی محمدرضا شعبانعلی را از ابتدا مطالعه نمایید:
18-
یک بار در پایان یک سمینار دانشجویی، یک نفر از من پرسید: محمدرضا خودت را موفق میدونی؟
گفتم: کاملاً. گفت: چرا؟ گفتم: به تو ربطی داره؟
اول کمی بچهها ناراحت شدند. احساس کردم جمع عصبی شد. انتظار این برخورد رو نداشت.
بعد برای او توضیح دادم که: تو پرسیدی که «خودت را موفق میدانی؟» و من هم گفتم که «خودم را موفق میدانم». من میتوانم خودم را مستقل از نظر تو، موفق یا شکست خورده بدانم. اما وقتی میگویی چرا؟ یعنی اینکه من باید بر اساس استانداردهای تو موفق یا شکست خورده باشم. یا لااقل استانداردها و معیارهایی را که برای موفقیت و شکست میدانم و قبول دارم به تو بگویم و در انتظار بنشینم که تو آنها را قابل قبول میدانی یا نه.
فضا کمی آرامتر شد و بعد توانستم توضیح بدهم که بچهها! هرگز اجازه ندهید که هیچ کس از شما برای احساس موفق بودن یا ناموفق بودن دلیل بخواهد. هرگز اجازه ندهید که کسی برای احساس رضایت یا احساس نارضایتی از شما دلیل بخواهد. هرگز اجازه ندهید که مثل این مصاحبههای احمقانهی تلویزیونی، از شما بپرسند که انگیزهتان از انجام فلان کار یا فلان تصمیم چه بوده است!
خاطرهای از محمدرضا شعبانعلی
محمدرضا شعبانعلی ازدواج
______________________________
19-
خاطره ای جالب از محمد رضا شعبانعلی:
دکتر علیرضا شیری، سال گذشته، در همایش تحول فردی مطلب کوتاهی بیان کرد:
«ما در معنا دادن به زندگی دیگران است که به زندگی خود نیز معنا میدهیم». او گفت در برخورد با کسی که در خیابان تراکت یک رستوران را پخش میکند، میتوانی بیتوجه عبور کنی. میتوانی تراکت را بگیری و کمی دورتر – جایی که او نمیبیند – درون سطل زباله بیندازی. اما میتوانی کار بهتری بکنی.
میتوانی هنگامی که تراکت را از او میگیری، بپرسی: «بهترین غذای این رستوران کدام است؟». شاید پاسخ را نداند. اما احتمالاً تحقیق خواهد کرد و فردا به دیگر رهگذران، همزمان با ارایهی تراکت، خواهد گفت: «اگر به رستوران رفتید، شیشلیک را سفارش دهید. خوشمزهتر از باقی غذاهاست». آن پسر، دیگر یک روبوت مکانیکی پخش کاغذ نیست. او یک مشاور تغدیه است! یک جمله بیشتر نگفتهاید اما حال خود و حال او را بهتر کردهاید و به زندگی او و خودتان، معنا دادهاید.
محمدرضا شعبانعلی+طلاق
20-
فکر میکنم در مقایسه با خیلی باورها و نکات دیگه ای که میتونه نگاه ما رو به دنیای اطراف تغییر بده، این باور جزو کم هزینه ترین ها و پرسود ترین هاست.
به این مثالها فکر کنید:
🔴🔴🔴
محمدرضا شعبانعلی ازدواج
فقط یه آدم "بدون درک و منطق" میتونه فکر کنه که دانشگاه رفتن و خوندن دقیق درسهای دانشگاه و میتونه موجب رشد موفقیت بشه.
دلیلش واضحه. اگه اینها کمکی میکرد ما باید سالانه لااقل چندصد هزار نفر "آدم حسابی" به جامعه تحویل میدادیم.
نه یه سری گرسنه ی بیکار مدرک به دست مدعی که مدرکشون رو بالای صفحه ی پروفایل اینستاگرامشون اعلام میکنن شاید لااقل به درد دوست یابی بخوره!
@EaStartups
مسیر تمایز و رشد و موفقیت از جایی شروع میشه که:
استاد میگه:
من فقط از پنج فصل اول امتحان میگیرم. خوندن بقیه ی کتاب لازم نیست.
و دانشجو بعد از خوندن پنج فصل، شروع میکنه و با دقت، فصل ششم و هفتم رو هم میخونه.
🔴🔴🔴
محمدرضا شعبانعلی ازدواج
رشد کاری وقتی شروع میشه که کارشناس شرکت، بعد از تموم شدن ساعات کار نمایشگاه خارجی که بهش اعزام شده، به جای گشتن توی شهر و استفاده از "تنها فرصت حضور در اروپا یا آسیای جنوب شرق" بره بشینه توی اتاق هتل، کاتالوگ بخونه و از روی نقشه ی نمایشگاه، مسیر بازدید فردای خودش رو مشخص کنه.
اون نفر اول، واقعا هم فرصتهای زیادی برای تکرار تجربه ی مسافرت خوب نخواهد داشت. اما این دومی، دیر یا زود انقدر موفق میشه و مسافرت خوب داخلی و خارجی میره که دیگه حالش از فرودگاه و پاسپورت کنترل، به هم بخوره. محمدرضا شعبانعلی ازدواج
🔴🔴🔴
عشق در لحظه ای دیده میشه که من به جای مسیج فرستادن با استیکر و "قلب های پیش ساخته"، به دوستم زنگ بزنم بگم کاری نداشتم. اما دلم میخواست شفاهی بگم دوستت دارم.
🔴🔴🔴
رابطه با خدا وقتی جدی میشه که نه درد دارم. نه مشکل. نه بدهی. نه بیماری.
بعد میشینم باهاش حرف میزنم.
غیر وقت که بیشتر دارم در حد صندوق پیشنهادات و انتقادات با خدای بزرگم صحبت میکنم (همون نگاه معامله گرانه)
🔴🔴🔴
زندگی از اونجا شروع میشه که
من یه جمله ی خوب از یکی ببینم و بعدش بشینم سرچ کنم ببینم حرفهای دیگه اش چیه و سرگرم خوندنشون بشم.
🔴🔴🔴
انسان بودن از اونجا شروع میشه که
دارم توی یه پارکینگ شلوغ میرم ماشینم رو بردارم و خارج شم (مثلا پارکینگ بیهقی تهران). میبینم یکی لابه لای ردیف های ماشین ها، دنبال جای پارک میگرده.
صداش کنم بگم: لطفا دنبال من بیاین. من دارم میرم ماشینم رو بردارم. شما اونجا پارک کنین.
🔴🔴🔴
محمدرضا شعبانعلی ازدواج
دانشجوی زرنگ کلاس، میشد بعد از پایان درس مستقیم بره خونه.
کسی هم انتظاری نداشت.
اما میگه اگر بچه ها نگران امتحان هستن من میتونم یه ساعت بمونم با هم تمرین حل کنیم.
🔴🔴🔴
مدیری که برای بچه های شرکتش، دوره تخصصی آموزشی میگذاره، زحمت میکشه. اما این وظیفه ی اونه.
مثل تغذیه ی بهتر گیاه برای اینکه میوه ی بیشتری بده!
اما برگزاری یه کلاس آموزشی برای بهبود محیط خانواده و تربیت فرزندان. نه در شرح وظایفش هست و نه کسی انتظار داره.
🔴🔴🔴
اصلا خلاصه بگم و اولین بحثهامون رو دوره کنیم:
پاسخ. یعنی کاری که لازم بوده.
اقدام یعنی کاری که میشد انجام نشه.
زندگی خودمون، شهرمون و جامعه مون، احتمالا از نقطه ای شروع به تغییر میکنه که به کارهای خوبی فکر میکنیم که میشد انجام ندیم و اگر هم انجام نمیدادیم هرگز هیچوقت هیچکس نمیگفت که چرا انجام ندادی.
محمدرضا شعبانعلی
21-
دنیل کانمن، توضیح میدهد که در کلاسهایم سکه می اندازم و شیر یا خط میکنم.
به دانشجویانم میگویم که اگر شیر آمد صد دلار از شما میگیرم.
اگر خط آمد چقدر به شما بدهم؟
از لحاظ ریاضی، پیشنهاد پرداخت صد دلار در ازای شیر و دریافت صد دلار در ازای خط، اگر چه سودی ندارد اما زیانی هم ندارد.
اما دانشجویان معمولا وقتی حاضرند روی شیر، صد دلار شرط ببندند که روی خط، وعده ی دویست دلار به آنها داده شود.
کانمن توضیح میدهد که: نکته دردناک زندگی این است که به ندرت فرصت هایی دست میدهد که فرصتهای آن دو برابر تهدیدهایش باشند.
انتخاب های زندگی عموما صد در برابر صد هستند. یا صد در برابر صد و بیست. و شااااید صد در برابر صد و پنجاه.
اما چه باید کرد که انسانهای زیادی در انتظار فرصتی دویست امتیازی، سکه صد امتیازی خود را به گور میبرند.
ما با سکه هایمان چه میکنیم؟ آنها را برای کدام فرصتها نگاه داشته ایم؟ سکه ی وقت، سکه ی رابطه، سکه ثروت، سکه ی تنهایی، سکه زیستن در شهری که دوستش داریم، سکه ی امنیت، سکه لبخند مردم، سکه ی مقام، سکه ی میز، سکه ی شهرت...
دنیا سکه هایش را به ما میدهد و منتظر میماند که ما آنها را در جای درستی هزینه کنیم. ما چه میکنیم؟
محمدرضا شعبانعلی